استاد دانشگاه تهران در گفت‌وگو با مهر:

حنفی متفکر دائرةالمعارفی بود/ترجمه مخفیانه کتاب امام‌خمینی درمصر

حنفی متفکر دائرةالمعارفی بود/ترجمه مخفیانه کتاب امام‌خمینی درمصر

هادی بیگی گفت: حنفی بسیار پرکار بود و حدود ۸۰ جلد کتاب تالیف کرده است؛ او یک متفکر موسوعی و دائره المعارفی و بخشی از میراث روشنفکری جهان اسلام بود.

به گزارش خبرنگار مهر، حسن حنفی، متولد ۱۹۳۵ در قاهره مصر استاد صاحب‌کرسی فلسفه در دانشگاه قاهره از اساتید برجسته تجدد دینی در جهان عرب محسوب می‌شود. وی سال‌ها در دانشگاه سوربن پاریس تحصیل می‌کرد و از سال ۱۹۷۶ استاد فلسفه در قاهره بود. وی همچنین به عنوان استاد مدعو در دانشگاه‌های فرانسه، ایالات متحده آمریکا، بلژیک، کویت و آلمان حضور داشته است. وی سال ۱۹۷۹ میلادی به قم سفر کرد و چند جلسه با امام خمینی (ره) داشت. امام کتاب‌های حکومت اسلامی و جهاد اکبر خود را به وی هدیه داد. حنفی پس از نگارش مقدمه‌ای بر کتاب حکومت اسلامی، آن را در مصر ترجمه و منتشر کرد. وی پیش از انقلاب اسلامی در بن با دکتر علی شریعتی آشنا شد. شریعتی، حنفی و حسن الترابی با هم مباحثاتی داشتند و جزء دانشجویان مسلمان فعال و انقلابی محسوب می‌شدند.

حنفی کسی بود که  کتاب ولایت فقیه امام خمینی را در مصر ترجمه کرد او در خاطراتش می‌گوید: این کتاب را زیر پالتویم می‌گذاشتم و دم دانشگاه الازهر و دانشگاه قاهره پخش می‌کردم این متفکر برجسته جهان اسلام، روز پنجشنبه (۲۱ اکتبر مصادف با ۲۹ مهرماه) در سن ۸۶ سالگی درگذشت.

هادی بیگی، استاد دانشگاه تهران در گفتگو با خبرنگار مهر درباره وی گفت: حسن حنفی از متفکران متاخر جریان روشنفکری اسلامی است که تقریباً هم نسل شریعتی و آقای جوادی و مصباح است و در دانشگاه سوربن تحصیل می کرده و گویا مدتی هم اتاقی آقای شریعتی هم بوده است. حنفی برای شناخت جریان شناسی «دیگری» که «دیگری» ما در این عصر «غرب جدید» است سه جریان را معرفی کرده است؛ جریان دولت، جریان دین و جریان علم. افراد دیگری مثل عبدالله عربی هم چنین تقسیم بندی‌ را دارند. نگاه حنفی به دین به مثابه، دین به مثابه‌ی عقیده نیست، ایشان دین را به مثابه میراث نگاه می‌کند. نام پروژه شان هم تجدید میراث است.

وی افزود: در اکثر پروژه‌های حنفی صحبت از «من الی» می‌شود. «من الی» اشاره به عبور دارد. این متفکر عربی از دو خاستگاه فکری بهره برداری می‌کند؛ یکی خاستگاه چپ مارکسیستی و خاستگاه پدیدارشناسی. در جهان عرب ایشان را به عنوان پدر چپ اسلامی می‌شناسند. مدل پدیدارشناسانه ایشان هم بیشتر هوسرلی هست تا هایدگری. چون نگاه پدیدارشناسانه معرفتی دارد.

حسن حنفی از متفکران متاخر جریان روشنفکری اسلامی است که تقریباً هم نسل شریعتی و ایت الله جوادی و مصباح است و در دانشگاه سوربن تحصیل می کرده و گویا مدتی هم اتاقی آقای شریعتی هم بوده است

بیگی با اشاره به اینکه در این صدسال اخیر وضعیت جهان اسلام به گونه‌ای بوده که در حاشیه غرب مطرح شده اضافه کرد: جریان چپ یک جریان مقاومت در برابر سرمایه داری و مدرنیته است. تلفیق تاریخی مارکسیست و چپ با پدیدارشناسی یکی از عجایبی است که ما در کارهای حنفی می‌بینیم. مثلاً در پروژه «از عقیده به انقلاب» وی می‌گوید که ما از یک عقیده باید بهره برداری کنیم که ما را به تحول و دگرگونی برساند. چیزی که از زمان‌های گذشته برای ما به عنوان میراث برای ما به جا مانده بیشتر رنگ و لعاب عقیده داشته است. لب کلام ایشان این است ما هرچه در الهیات، کلام و عقیده مان داریم در حقیقت افتخاراتی است که برای انسان بوده ولی به نام خدا تمام شده البته خدا نیازی هم به این افتخارات ندارد. یعنی این مرکزیت الله که ما در عقیده مان داریم و انسان را در حاشیه قرار داده، از افتخارات خود انسان بوده است. در اینجا، حنفی از انسان شناسی وارونه سخن می‌گوید و بیان می‌کند که همه افتخاراتی که به نام خدا ثبت شده را به نام انسان کنیم.

این استاد دانشگاه ادامه داد: به عقیده حنفی ما برای تغییر، نیاز به انسان قوی داریم. مثل همین چیزی که در غرب و در دوران روشنگری اتفاق افتاد. یا در پروژه من الفنا الی البقا که بازخوانی میراث تصوف و عرفان ماست در دومجلد قطور دوهزار صفحه‌ای، میراث عرفان ما را خوانش دگرگونی می‌کند. بر اساس این خوانش، این میراث آنقدر قابل تاویل است که ما آن را به یک سمتی بچرخانیم که انسان گرایی از دلش دربیاید. مثلاً در میراث تصوف، دوگانه‌هایی داریم مثل خوف و رجا، جبر و اختیار. در تاریخ معمولاً آن طرفی غالب و حاکم شده که به ضرر انسان است. در پروژه «من العقیده الی الصوره» هم دنبال مرکز گرایی انسان است. شما وقتی خداوند را از مرکزیت میراث با خوانش پدیدار شناسانه حذف کنید، انسان اولویت پیدا می‌کند. یا در «الی النص من الواقع» هم همین است. در این پروژه می‌گوید که ما باید متن را به سمت واقع بچرخانیم چون متن باید انعکاسی از واقعیت باشد نه اینکه یک لباس دوخته آماده از قبل داشته باشیم و ادعا کنیم که به واقعیت‌های مختلف می‌خورد. این باعث می‌شود که ما نتوانیم واقعیت را تفسیر کنیم و یک نظریه تفسیری درباره واقعیت نداشته باشیم. ایشان در ادامه همین مطلب می‌گوید یکی از خلاهای موجود در جهان اسلام این است که ما نظریه‌ای راجع به تفسیر واقع نداریم. نمی‌دانیم واقع چیست؟ دیگری ما کیست؟ دلیلش هم این است که ما اولویت را به متن دادیم.

استاد دانشگاه تهران در بخش دیگری از سخنانش در خصوص موضوع حنفی و چپ اسلامی گفت: حنفی در کنگره فلسفه‌ای که سال‌ها پیش در تهران برگزار شد حضور یافت و با موضوع «حکمت متعالیه و حکمت متدانیه» سخنرانی کرد. درا ین سخنرانی گفت که به جای اینکه ما عرشی فکر کنیم، فلسفه‌ای را تاسیس و ادبیاتش را محقق کنیم که فرشی باشد یعنی در پیوند با واقعیت باشد. ایشان ملاصدرا را از اصحاب حکمت متعالیه می‌داند و بیان می‌کند که حکمت متعالیه یک‌جور برخورد از جانب بالا با یک واقعیت‌هایی است که در هر دوره‌ای یکسان فرض می‌شود و این چیزی است که ما را به مقصد نمی‌رساند. مقصد اگر تاسیس یک تمدن بالنده و مدرنیته اسلامی باشد، بخشی از آن با مرکزیت انسان محقق می‌شود. ما یک انسان قوی باید داشته باشیم تا بتوانیم یک تمدن قوی داشته باشیم. ما فیلسوف برج عاج نشین نمی‌خواهیم، فیلسوفی می‌خواهیم که واقعیت‌های میدانی را مفهوم پردازی کند. فلسفه‌ای که حنفی از آن حرف میزند با پدیدارشناسی نسبت پیدا می‌کند.

اینکه در رسانه‌ها کمتر به او پرداخته شد به خاطر این است که او در قضیه‌ای مثل فلسطین کوتاه نمی‌آید و می‌گوید که ما باید بتوانیم با الهیاتمان زمین را آزاد کنیم. با این طرز فکر طبیعتاً کمتر مورد توجه رسانه‌ها قرار می‌گیرد و کمتر می‌تواند جولان دهد حتی در بحث انتشار کتاب‌هایش و سخنرانی‌ها

وی افزود: حنفی با اینکه کارهای پرآوازه ای انجام داده ولی چون با بعد از فروپاشی جماهیر شوروی، رویکرد چپ به حاشیه رفت او هم خیلی به اندازه جابری و حامد ابوزید و اینها شناخته نشد. البته آوازه افرادی مثل ابوزید به دلایل دیگری هم اتفاق افتاد مثلاً تکفیر ابوزید و محنت ابوزید خیلی او را در جهان اسلام و حتی خارج از جهان اسلام مشهور کرد. ضمن اینکه افول جریان چپ در جهان باعث شد که چپ‌ها کمتر مطرح باشند با این حال حنفی باز هم در ایران بهتر شناخته شده است و رسالات و پایان نامه‌های خوبی درباره وی نوشته شده است.

بیگی در ادامه دلیل اینکه مرگ این متفکر در سکوت خبری اتفاق افتاد را توضیح داد و تصریح کرد: اینکه در رسانه‌ها کمتر به او پرداخته شد به خاطر این است که او در قضیه‌ای مثل فلسطین کوتاه نمی‌آید ومی گوید که ما باید بتوانیم با الهیاتمان زمین را آزاد کنیم. با این طرز فکر طبیعتاً کمتر مورد توجه رسانه‌ها قرار می‌گیرد و کمتر می‌تواند جولان دهد حتی در بحث انتشار کتاب‌هایش و سخنرانی‌ها. او کسی بود که کتاب ولایت فقیه امام خمینی را در مصر ترجمه کرد و در خاطراتش می‌گوید: این کتاب را زیر پالتویم می‌گذاشتم و دم دانشگاه الازهر و دانشگاه قاهره پخش می‌کردم. همه اینها در اینکه رسانه‌ها یک متفکر را مطرح کنند یا نه مهم است.

وی افزود: خاستگاه فکری حنفی، خاستگاه فکری کلاسیک تقلیدی مثل کسی که در الازهر یا حوزه نجف درس خوانده باشد نیست. او یک ذهنیت مدرن با دغدغه‌های مدرن دارد و بنظرمن او خیلی خوش شانس بود که مسائلی مثل ابوزید برایش اتفاق نیفتاد.

این پژوهشگر فلسفه در پایان گفت: حسن حنفی ادعای تاسیس علمی به نام غرب شناسی یا استغراب دارد. به عقیده او ما هم باید غرب را ابژه کنیم و به تعریف آنها بپردازیم و یک موضع فعال داشته باشیم. به این علم نقدهای بسیاری وارد است که چگونه با ابزارهای دیگری برای خوانش دیگری می‌توان یک علم تاسیس کرد. او بسیار پرکار بوده و حدود ۸۰ جلد کتاب تالیف کرده است. حنفی یک متفکر موسوعی و دائره المعارفی و بخشی از میراث روشنفکری جهان اسلام است. نه می‌توانیم او را کاملاً سیاه ببینیم و نه کاملاً سفید. نگاه علمی ایجاب می‌کند که با انصاف به کارهای او بنگریم.

کد خبر 5335934

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha